خطر عظیم ناهنجاریهای اجتماعی
🖋 محمد کاظمی
🗞
روزنامه اعتماد
🗓 ۷ مرداد ۹۶
این روزها انواع خبرهای متاثرکننده ناشی از ناهنجاریها و آسیبهای اجتماعی نه تنها ذهن جامعه را ملول و مشوب ساخته که بر نگرانیهای گذشته افزوده است. هرچند گسترش شبکههای اجتماعی و سرعت انتقال اطلاعات واقعیتهای موجود که در گذشته هم کما بیش بودهاند را بیشتر از قبل در کانون توجهها قرار میدهد ولی مطابق آمارهای متعدد ناهنجاریها و ارتکاب به جرایم علاوه بر افزایش، کیفیتهای غیرانسانیتری به خود گرفتهاند. گویا سابقا دزدها و جنایتکاران و زورگیران و اوباش برای خود مرامی قایل بوده مثلا از صدمه زدن بیمورد به زنان و کودکان اجتناب میکردهاند ولی حالا سارقان خودرویی را میبرند و با علم به حضور یک کودک ٨ ماهه آن را رها میکنند و کودک معصوم از گرما و گرسنگی در میگذرد! اما ازدیاد بدیهای اجتماعی که قطعا از نابسامانیهای اقتصادی سرچشمه میگیرد واقعا چیزی نیست که با دستوری و تصمیمی متوقف یا کند شوند. حتی اگر در بعد اجتماعی با اتخاذ تدابیری برخی از ناهنجاریها آهنگ تند خود را از دست بدهند تا سرچشمههای تولید جرم و جنایت وجود داشته باشد جز صرف بودجهها و هزینههای گزاف کاری نکردهایم و هرآن از جایی سر بر میآورند و همه را متاثر میسازند. برای چارهسازیهای اساسی و اصولی هنوز ضرورت دارد که میزان و گستردگی خطرها و تهدیدهای عمیق و بنیان برانداز ناهنجاریهای اجتماعی بر همگان روشن شود.
اگر هنوز درمیان تصمیمگیران خرد و کلان کشور هستند کسانی که تصور کنند طلاق و اعتیاد و سرقت و قتل و زورگیری مشکلی در کنار مشکلات دیگرند و افزایششان تهدیدی متوجه ارکان کشور نمیکند باید رسما قبول کنیم که هنوز تا حل مشکلات مذکور راه درازی در پیش داریم. تنها زمانی روزنه حل این مسائل باز و درمان آغاز میشود که قوه فاهمه جامعه و نظام کاملا متوجه خطر شده باشند وحاضر شوند که در این رابطه تصمیمهای اساسی و مهم بگیرند و حتی در سیاستهای کلان دیگر این چارهسازی را نفوذ دهند... یکی از اشتغالات عمده کشور که مجال رسیدگی به مسائل دیگر را نداده و نمیدهد حجم بزرگ «سیاست» است. سیاست در کشور ما همهچیز را تحتالشعاع خود قرار داده است و فرصت نمیدهد که اولویتهای ضروری دیگر هم دیده شوند. اگر سیاست چون یک مغناطیس قوی عمل نمیکرد و حداقل روند برخی امور را به خود وا میگذاشت با تغییر دولتها نباید این همه تغییر در همه امور پیدا میشد و منحنی حوزههای مختلف را شدیدا بالا و پایین میکرد. مثلا اگر رسیدگی به مسائل اجتماعی روند مثبت خود در زمان اصلاحات را ادامه میداد در حال حاضر آژیر قرمز ناهنجاریهای اجتماعی به صدا در نمیآمد. اگر در دولتهای نهم و دهم به جای حل مسائل جهان و ایجاد اشتغالات غیرضرور میفهمیدیم که در عمق جان جامعه ما اتفاقات بزرگی در حال وقوع است چه بسا امروز وضع بهتری داشتیم و نگران و هراسان نمیشدیم.
سیاست باید از طریق عاقلانهاش یعنی حل چالشهای درونی خود و افزودن بر تفاهم ملی و رفع کدورتها کوچک شود. باید در ایجاد هر اشتغالی جمیع مسائل کشور را درنظر بگیریم. ما آنچنان فارغالبال نیستیم که بتوانیم دفاتر جدیدی برای خود باز کنیم دفاترگذشته رابازنگه داریم و کینهها را نزداییم. اگر روزی همه احساس خطر کردند و رسیدگی فوری و ملی به مسائل اجتماعی را در اولویت قرار دادند حتما هزینهها و هزینهسازیها در بخشهای مختلف کم میشوند و مجال پرداختن به گورخوابها و خیابانخوابها و کودکان کار و معتادان و حاشیهنشینان و مهاجران فراهم خواهد شد. یک مثال ساده میتواند نشان دهد که ما با این همه آسیبهای عظیم چگونه وقت و انرژی و سرمایه و پول خود را در جاهایی صرف میکنیم که در شرایط عادی در اولویت دهم هم قرار ندارند. اخیرا وزارت ورزش به فدراسیونها دستور داده است به جز هنگام ضرورت از برگزاری اردوها در خارج از کشور خودداری کنند. یعنی کشوری که این همه بار بر زمین مانده دارد تیمهای ورزشیاش با انبوه خدم و حشم ارزخارج میکنند تا تمرین بفرمایند! این یک مثال کوچک است اگر میشد بگوییم و بنویسیم که چه هزینههای عظیمی از سوی سازمانها و شرکتها و ارگانها و نهادها و بنیادها صرف امور دسته چندم میشوند و در ریخت و پاشها ضایع میشوند یا اساسا خرج هزینهسازی برای کشور میشوند به درستی در مییافتیم که چرا گورخواب پیدا میکنیم و ١٥میلیون پرونده قضایی باز میشوند و فقر ما در هزار ناهنجاری وحشتناک میشود و دزدان به کودک هشتماهه هم رحم نمیکنند.